مقام عظمای ولایت در دیدار دست اندر کاران انتخابات ارزشی بودن را یکی از ویژگی های رئیس جمهور اصلح دانستند. به همین نگاهی انداخته ایم به ارزش ها و ارزشی بودن از دیدگاه ایشان و ...
هیچ ارزشی بالاتر از اسلام نیست
چند مطلب از نظر امام، در درجه اوّل بود؛ اوّل، اسلام و دین بود. امام، هیچ ارزشى را بالاتر از ارزش اسلام به حساب نمىآورد. انقلاب و نهضت امام، براى حاکمیت اسلام بود. مردم هم که این نظام را قبول کردند، این انقلاب را به پا کردند و امام را پذیرفتند، براى انگیزه اسلامى بود. سرِّ موفقیت امام این بود که صریح و بدون پردهپوشى، اسلام را روى دست گرفت و اعلام کرد من مىخواهم براى اسلام کار کنم و همه چیز در سایه اسلام است.
بیانات در خطبههای نمازجمعه 1378/03/14
بندگی خدا؛ دلیل اصلی انقلاب
انقلاب براى این نیست که کسانى بروند و کسان دیگرى بیایند؛ انقلاب براى این است که ارزشها در جامعه تغییر کند؛ اعتبار و ارزش انسان به عبودیت خدا باشد؛ انسان بندهى خدا باشد، براى خدا کار کند، از خدا بترسد، از غیر خدا نترسد، از خدا بخواهد، در راه خدا کار و تلاش کند، در آیات خدا تدبر کند، عالم را درست بشناسد، کمر به اصلاح مفاسد جهانى و بشرى ببندد و از خود شروع کند؛ هر کدام ما از خودمان شروع کنیم.
بیانات در خطبههاى نمازجمعه 1370/07/05
قانون اساسی یکی از محکمترین ارزشهاست
ببینید در دنیا دولتهایى که گاهى اعتراضهایى هم به جمهورى اسلامى مىکنند، قانون اساسىِ دویست سیصد ساله خود را محکم نگه داشتهاند. ارزشهاى کهنه دویست سیصد ساله، بلکه بیشتر را محکم و دو دستى نگه مىدارند و نمىگذارند به آن خدشه وارد شود. شما دیدید در نامهاى که سال گذشته عدّهاى از بهاصطلاح روشنفکران امریکا براى توجیه جنگطلبى رئیسجمهور امریکا و دار و دستهاش صادر کردند، روى ارزشهاى امریکایى تکیه کردند. این ارزشها، ارزشهاى «جورج واشنگتن» است که دویست سال از عمر آن مىگذرد. ارزشهاى امریکایى براى آنها اصل شد، که بر اساس آن ارزشها حتّى جنگطلبى و استعمال بمب اتم نیز مطرح گردید. همان روزها«بوش» تهدید کرد که من چند کشور را با بمب اتم مىزنم! این کار توجیه مىگردد و جایز شمرده مىشود. روى ارزشهاى خودشان اینطور تکیه مىکنند؛ اما وقتى نوبت به ما و قانون اساسى و ارزشهاى ما مىرسد، ما مىشویم اصولگرا به معناى متحجّر! اصولگرایى امریکایى مىشود مثبت؛ اما اصولگرایى اسلامىِ متّکى به منطق و عقل و استدلال و تجربه و شوقِ آزادىخواهى و استقلالطلبىِ یک ملت مىشود یک چیزِ محکوم، مىشود فحش: اصولگراها!
بیانات در دیدار کارگزاران نظام 1382/05/15
ارزشهای اسلامی؛ مرز بین دنیای اسلام و دنیای مقابل
در اصطلاح قرآن و حدیث و عرف اسلامى، دوران مقابل با دوران بعثت را دوران جاهلیّت مىنامند. در قرآن کریم هم این تعبیر و این اصطلاح بهکار رفته است؛ در روایات هم هست و عرف مسلمین هم، دوره اسلامى را در مقابل دوره جاهلى مىداند. البته مرز و ضابطهاى وجود دارد. این ضابطه چیست؟ چند نکته در این ضابطهاى که دنیاى اسلام را از دوران جاهلیت جدا مىکند، وجود دارد که اینها نکات اصلى ارزشهاى اسلامى است.
در درجه اوّل، توحیدِ خالص است که توحیدِ خالص، یعنى نفى عبودیّت غیرخدا. این آن توحید خالص است.
یک نکته دیگر در دعوت اسلامى، عبارت است از استقرار عدل در بین انسانها. خصوصیت جاهلیت، نظام ظالمانه بود. ستمگرى، عرف رایج بود. اینطور نبود که گاهى یک نفر ظلم کند. بناى نظام جامعه بر ظلم و تبعیض و زورگویىِ قوى به ضعیف بود، زورگویىِ مرد به زن بود، زورگویىِ ثروتمند به بىپول بود، زورگویىِ ارباب به برده بود.
یک نقطه سوم فرض کنیم که عبارت است از حرکت به سمت مکارم اخلاق. این، باز غیر از آن دوتاست. یک جامعه یک وقت انسانهایى برخوردار از اخلاقهاى صحیح دارد. آحاد آن جامعه مردمانى هستند با گذشت، متفکّر، عاقل، اهل خیر و احسان، اهل کمک به یکدیگر، داراى صبر در مشکلات، داراى حلم بر سختیها، داراى اخلاق و برخورد خوش با یکدیگر و داراى ایثار در آن جایى که مثلاً ایثار لازم است.
یک نکته دیگر که آن را نکته آخر قرار مىدهم، محدود نشدن دیدها به زندگى دنیاست. این هم نکتهاى اساسى است. یکى از خصوصیات نظام جاهلى این است که انسانهایش همه چیز را در زندگى دنیا مىدانند. اگر در زندگى دنیا؛ یعنى همین خورد و خواب و آنچه که به شخص انسان مربوط مىشود، توانستند چیزى به دست آورند، خود را برنده به حساب مىآورند.
امروز پرچم اسلام را جمهورى اسلامى بلند کرده است. یعنى پرچم بعثت را. یعنى همین ارزشها را که در بعثت هست و باید در تأمین آنها بکوشد. اگر قرار باشد که به اسم اکتفا کنیم، این دیگر اسلام نیست. باید توحید به معناى حقیقى کلمه و تسلیم در مقابل پروردگار رواج پیدا کند. باید نظام اجتماعى، نظامى عادلانه و نظام اخلاقى جامعه، نظامى انسانى و عاطفى و مبتنىبر فضائل باشد.
بیانات در دیدار کارگزاران 10/10/ 1373
الگوی ما در انقلاب ارزشهای اسلامی بود
ما الگو را نه از رژیمهاى شرقى و نه از رژیمهاى غربى گرفتیم؛ ما الگو را از اسلام گرفتیم و مردم ما براثر آشنایى با اسلام، نظام اسلامى را انتخاب کردند. مردم ما کتابهاى اسلامى خوانده بودند؛ با روایات آشنا بودند؛ با قرآن آشنا بودند؛ پاى منابر نشسته بودند. در این دهههاى اخیر، روشنفکران مذهبى - از علما، روحانیون، فضلا و دانشگاهیان - کارهاى زیادى کرده بودند. براى مردم یک سلسله ارزشها جا افتاده بود و دنبال آنها بودند. در محیط رژیم گذشته هرچه نگاه مىکردند، از این ارزشها خبرى نبود. انقلاب براى دستیابى به آن ارزشها بود. و اما این ارزشها چیست؟ من در این جا تعدادى از این ارزشها را عرض مىکنم. البته اگر بخواهیم این ارزشها را در یک کلمه بیان کنیم، من عرض مىکنم اسلام؛ اما اسلام یک کلمه، مجمل است و تفاصیل گوناگونى از آن مىشود. ملت ما به دنبال ارزشهایى بود که همهاش در داخل اسلام هست و من به بخشى از آنها اشاره مىکنم:
ارزش اول، ایمان است. مردم از هُرهُرى مسلکى و بىبندوبارى و بىایمانى بیزار و ناراضى بودند و مىخواستند دلشان به ایمانى قرص باشد. ارزش بعدى، عدالت است. مردم مىدیدند که جامعه، جامعه غیرعادلانهاى است. بىدریغ از بالا تا پایین ظلم مىکردند؛ خودشان هم به خودشان ظلم مىکردند. در داخل رژیم طاغوت، آنجا هم نسبت به همدیگر ظلم و بىعدالتى روا مىداشتند؛ به مردم هم بىنهایت ظلم مىشد. در قضاوت ظلم مىشد، در تقسیم ثروت ظلم مىشد، در کار ظلم مىشد، به شهرهاى دور دست ظلم مىشد، به آدمهاى ضعیف ظلم مىشد. همه جا ظلم محسوس بود و انسان با پوست و گوشتِ خودش ظلم را حس مىکرد. مردم به دنبال عدالت و رفع شکاف طبقاتى و رفع فقر بودند. این هم یکى از ارزشهایى بود که مردم دنبالش بودند. این مقوله دیگرى غیر از عدالت است. در جامعه، کسى یا مجموعهاى در اوج غنا و برخوردارى؛ اما یک عدّه دیگر از اوّلیات زندگى محروم. این چیزى است که هرکسى از آن مشمئز مىشود و آن را نمىپسندد. مردم به دنبال رفع شکاف طبقاتى و نزدیک کردن فاصلهها بودند. ما مثل کمونیستها ادّعا نمىکردیم که همه بیایند نانخور دولت شوند و ما به همه حقوق مساوى بدهیم؛ نه. اما شکاف طبقاتى به این صورت و با این عمق، براى مردم و انقلابیون مسلمان و براى رهبر آنها قابل قبول نبود.
رژیم طاغوت و رژیمهاى قبل از آن در ایران، مردمى نبودند. مردم هیچکاره بودند. یک نفر به کمک انگلیسها آمده بود، در تهران کودتا کرده بود و خودش را پادشاه نامیده بود. بعد هم که خواست از ایران برود - یعنى خواستند او را ببرند؛چون پیر شده بود و بهدردشان نمىخورد - پسرش را جانشین خودش کرد! آخر این پسر کیست و چیست؟! پس مردم چهکارهاند و رأى آنها چیست؟! اینها اصلاً مطرح نبود. قبل از آنها هم قاجاریه بودند. یک فاسد مىمرد، یک فاسد دیگر به جاى خودش مىگذاشت. مردم در اداره و تعیین حکومت، هیچکاره محض بودند. مردم این را نمىپسندیدند. مردم مىخواستند که حکومت متعلّق به آنها باشد؛ برخاسته از آنها باشد؛ رأى آنها در آن اثر داشته باشد.
ارزش بعدى، دیندارى است. مردم مىخواستند متدیّن باشند. آن رژیم گذشته در همه جا - در محیط جامعه، در سربازخانه، در دانشگاه و در مدرسه - سعى مىکرد مردم را به بىدینى سوق دهد؛ اما مردم نمىخواستند. مردم متدیّن بودند. مردم نشان دادند که ایمان و اعتقاد به اسلام، تا اعماق جان آنها نفوذ دارد.
ارزش دیگر، دورى از اسراف و تجمّل در سطح زمامداران است. البته تجمّل و اسراف در همه جا بد است؛ اما آن چیزى که مردم را وادار مىکرد که نسبت به این قضیه حسّاسیت نشان دهند، رفتارهاى مسرفانه و متجمّلانه و ولخرجیها با مال مردم در سطح حکومت بود. این از آن چیزهایى بود که مردم نمىخواستند. نظام اسلامى بر اساس این ارزش بهوجود آمد که چنین چیزى نباشد.
ارزش دیگر، سلامت دینى و اخلاقى زمامداران است. مردم مىخواستند کسانى که در رأس جامعهاند، متدیّن باشند؛ فاسد نباشند؛ اخلاقشان فاسد نباشد؛ رفتارشان فاسد نباشد؛ خودشان فاسد نباشند؛ دوروبریهایشان فاسد نباشند، که آن روز بودند!
رواج اخلاق فاضله، یکى دیگر از ارزشها بود. مردم مایل بودند که اخلاق نیک و خلقیّات اسلامىِ پسندیده در بین آنها شیوع پیدا کند و برادرى، محبت، همکارى، صبر، اغماض، بخشش، دستگیرى از ضعفا و کمک به ضعفا و گفتن حق بین آنها رایج شود.
آزادى فکر و بیان هم یکى از ارزشهاى انقلاب بود. مردم مىخواستند آزادانه فکر کنند. آن روز، آزادى فکر، آزادى بیان و آزادى تصمیمگیرى هم نبود. مردم این را نمىخواستند؛ مىخواستند این آزادیها باشد.
یکى دیگر از ارزشها، استقلال سیاسى و اقتصادى و فرهنگى است. مردم مىخواستند که این کشور از لحاظ سیاسى، محکوم فلان رژیم اروپایى یا امریکا نباشد؛ از لحاظ اقتصادى، اقتصادش وابسته به کمپانیهاى جهانى نباشد که هر کارى مىخواهند، با این کشور بکنند. از لحاظ فرهنگى، با فرهنگ عمیق و غنىاى که دارد، کورکورانه تابع و دنبالهروِ فرهنگ بیگانه نباشد.
بیانات در نماز جمعه 23/02/1379
خدمتگزاری به مردم یک ارزش است
خدمتگزارى به مردم افتخار است. این اسمها و این سمتها و این تیترها که افتخارى ندارد. در طول تاریخ، خیلیها با این اسمها و با این تیترها آمدند و رفتند؛ اما جز لعنت خدا و بندگان خدا، چیزى با خودشان نبردند. واقعاً چه ارزشى دارد؟ من رهبرم، من رئیس جمهورم، من رئیس قوّهى فلانم، من وزیرم؛ اینها چه ارزشى دارد؟ اگر توانستمخودم را قانع کنم که من خدمتگزارم، یک چیزى؛ والّا چه ارزشى دارد؟ خدمتگزار چه کسانى؟ مردم. البته همهى افراد ملت و جامعه را باید خدمت کرد؛ اما مراد عمدتاً طبقهى محرومند که باید مورد توجه خاص براى خدمت قرار بگیرند؛ به دو دلیل: اولاً چون احتیاجشان بیشتر است و عدل این را اقتضا مىکند؛ ثانیاً چون پشتیبانى آنها از نظام، جدی تر و همیشگی تر است و از اول اینطور بوده است.
بیانات در دیدار کارگزاران نظام 1370/05/23
یکى از چیزهائى که مزاحم پیشرفت است، بىقیدى و بىمبالاتى نسبت به ارزشهاست
ارزشها را بایستى نگاهبانى کرد، پاسدارى کرد. مهمترین ارزشى هم که براى ملت ما وجود داشت و امروز هم وجود دارد و تا آخر هم همین خواهد بود، عبارت است از اسلام. استقلال در اسلام است، آزادى در اسلام است، پیشرفت مادى در اسلام است، وحدت ملى در اسلام است، شکوفائى استعدادها در اسلام است؛ همهى اینها در اسلام مندمج و مندرج است. علت اینکه امام روى کلمهى «جمهورى اسلامى» تکیه کردند، همین است. تأکید بر جمهورى، به خاطر این است که نکتهى مهم، اتکاء به مردم است. اگر اسلام باید در جامعه حاکمیت پیدا کند، بدون ایمان عمومى امکانپذیر نیست. پس حضور مردم، رأى مردم، خواست مردم، دخالت مردم، شد یک نقطهى اساسى؛ پس شد جمهورى اسلامى. این را باید حفظ کنیم، این را باید زنده نگه داریم، این پرچم بایستى برافراشته بماند. اگر توانستیم خودمان را به عمق و ژرفاى این کلمهى پرمغز - جمهورى اسلامى - هرچه بیشتر نزدیک کنیم، موفقیتها روزبهروز افزایش خواهد یافت؛ و این احتیاج دارد به همت بلند، همت مضاعف و کار مضاعف، که خوشبختانه امسال اثر همت مضاعف و کار مضاعف را انسان در دستگاههاى مختلف کشور مشاهده میکند. اگر این شد، ملت ایران خواهد شد الگو؛ جمهورى اسلامى خواهد شد الگو. لزومى ندارد ملتها بگویند ایران الگوى ماست - گفتن مهم نیست؛ بگویند یا نگویند - مهم این است که این نسیم جانبخش در محیطهاى دیگر بوزد، آنها را متوجه کند و به حرکت در بیاورد؛ و این کار شده است.
نگاه کنیم ببینیم چه چیزهائى مزاحم پیشرفت است. یقیناً یکى از چیزهائى که مزاحم پیشرفت است، بىقیدى و بىمبالاتى نسبت به ارزشهاست. ارزشها را نباید از نظر دور داشت.
یکى از چیزهائى که قطعاً منافى با پیشرفت است، اختلاف و تفرقه است؛ تفرقهى میان آحاد ملت، تفرقهى میان مسئولین، تفرقهى میان بخشهاى گوناگون نظام، تفرقهى میان نظام و مردم.