این نوشتار، آسیب های ماهوی فرهنگ دینی را به بررسی نشسته است. وجه تمایز جوامع انسانی و حیوانی، شاخصه فرهنگی جوامع انسانی و نیز برشماری رویکردهای کلی در چیستی فرهنگ و تقسیم گونه های فرهنگ به مادی و معنوی و تأثیر و پیشین هریک از انواع دوگانه فرهنگ مادی و معنوی بر دیگری، موضوعات درآمدی بحث را صورت داده است. مفهوم آسیب و آسیب فرهنگی و تقسیم آن به دو شاخه آسیب های بیرونی و درونی، و تبیین شرایط و پیش فرض های لازم در موضوع امکان سنجی آسیب های ماهوی فرهنگ دینی، بخش نخست از مباحث اصلی نوشتار است.
پژوهنده در بخش دوم بحث، شش نوع آسیب ماهوی برای فرهنگ دینی بر شمرده است که عبارتند از: سست باوری به مبانی فرهنگ، تغییر نقش عناصر فرهنگی، با سه زیرعنوان خداانگاری انسان، خرافه پرستی و لهوگرایی، ستیز فرهنگی، گسست فرهنگی، ناسازگاری سامانه های نظام فکری و تحول فرهنگی. در بخش پایانی، نویسنده به راهبرد پیشگیرانه از آسیب فرهنگی پرداخته و همخوانی باورها با مواضع کنشگرهای اجتماعی را مهم ترین راهبرد پیشگیرانه از آسیب پذیری ماهوی فرهنگ دینی شناخته است. کلیدواژه ها: چیستی فرهنگ، آسیب های ماهوی فرهنگ، عناصر فرهنگی، ستیز فرهنگی، تحول فرهنگی، گسست فرهنگی، سست باوری. قرآن و آسیب شناسی ماهوی فرهنگ از جمله مهم ترین راهبرد هایی که می توان برای پیش گیری از آسیب های فرهنگی در سطح عموم ارائه داد، آن است که میان باورها و موضع کنشگرهای اجتماعی، همسازی و همزیستی ایجاد کنیم. تمایز جوامع انسانی وحیوانی یکی از شگفتی های جوامع انسانی تنوع آنهاست. در گونه های دیگر زیست اجتماعی، اندازه جامعه ها، میزان پیچیدگی و نوع فعالیت آنها، (با وجود بعضی تفاوت های جزئی ناشی از محیط زیست) به طرز چشمگیری مشابه است. حال جای این پرسش هست که جوامع انسانی به رغم یکسانی در میراث زیست شناختی، چرا این همه گوناگون و ناهمسانند؟ چرا برخی از جوامع، عظیم و از نظر سازمانی، بسیار پیچیده و برخی نیز بسیار ساده و کوچک است؟ از باب نمونه، افراد یک جامعه جنگجو، خشن و افراد جامعه دیگر نسبتاً صلح جو و آشتی پذیر به نظر می رسند؟ چرا اعضای برخی از جوامع در ساحت روابط اجتماعی، ستیزه طلب و پنهان کار و افراد گروه دیگر از جوامع، آزاد و بی قید و بندترند؟ ( وثوقی، نیک خلق،/58) در پاسخ این پرسش، گفته شده است:« توضیح گوناگونی های خیره کننده جوامع انسانی را باید در این واقعیت جستجو کرد که میراث زیست شناختی همانند، جوامع انسانی را قادر می سازد که میراث فرهنگی بسیار ناهمانند پدید آورند. بدون فرهنگ های گوناگون خویش، جامعه های انسانی نیز، همه به طورکلی یکسان می بودند، اما فرهنگ، توانایی خارق العاده ای برای ایجاد تنوع در جوامع انسانی به وجود می آورد.» (همان،/58) شاخصه فرهنگی جوامع انسانی برآیند روشن آنچه گفته شد، این است که فرهنگ، از ویژگی های حیات انسانی است، حیوانات فاقد فرهنگ هستند. از این روی، انسان را نه تنها موجودی فرهنگی که بارزترین شاخصه آن را فرهنگی بودن دانسته و در تعریف آن گفته اند: « حیوان فرهنگی» (دانیل بیتس، فرد بلاک، /49) حتی اگر تعریف حیوان فرهنگی را در چیستی و هویت انسان نپذیریم، روای تردید نیست که در بستر حیات اجتماعی انسان، واژه فرهنگ بیشترین کاربرد و استفاده را از آن خود کرده است و گویی از همین رهگذر و به تناسب تعدد و گوناگونی چهره های حیات فردی و اجتماعی بشری، هویت ها و چیستی های متنوع را برتافته است. رویکرد دینی در چیستی فرهنگ برای درک نظریه دینی و قرآنی در چیستی فرهنگ، می باید دیدگاه های موجود در این باره- هرچند به صورت کلی وگذرا- مطرح و سپس تعریف دین و تفاوت ها و مشابهت های آن با تعاریف موجود بررسی و ارزیابی گردد.دیدگاه های در خور تأمل در باب چیستی فرهنگ را می توان از یک منظر به صورت زیر دسته بندی کرد: یک. رویکرد فرانگر: یک گروه از تعریف ها در چیستی فرهنگ را می توان با نام رویکرد فرانگر یاد کرد. در تعریف صاحبان این رویکرد، فرهنگ، تما می جنبه های حیات بشری را در بر می گیرد؛ مانند تعریف میلمان که می گوید: «فرهنگ، کلیه اشکال زندگی یک قوم (از جمله پایه های تفکری آن) را تشکیل می دهد که شامل تما می زمینه های فنی موجودیت آن قوم، از جمله نوع البسه، ساختمان، ابزار و... نیز می گردد.» (ابراهیمی، طاهری، /37) بر اساس این تعریف، فرهنگ نگرشی است که هر انسانی به دنیای پیرامون خویش دارد که در تما می ابعاد گفتار، رفتار، آداب و رسوم و هر چه تولید می کند (هنر، قانون، محصولات مادی و معنوی و...) نمایان می گردد. دو. رویکرد جزئی نگر: رویکرد دوم، گروهی از تعریف هایی است که فرهنگ را به حوزه حیات غیر مادی و فراورده های فکری انسان ها بر می گردانند. همچون تعریف «ریموند ویلیامز» که ابراز می دارد: «فرهنگ مجموعه آثار فکری و خلاقانه است.» (همان) سه. رویکرد عمل نگر: دسته سوم از مجموعه تعریف هایی که برای فرهنگ شده، تعریف هایی است که از دریچه برنامه ریزی ها و سیاست گذاری های فرهنگی به فرهنگ می نگرد و در کاربرد و ادبیات دستگاه سیاسی و اجرایی و دولتی بدان پرداخته می شود؛ همچون آموزش و پرورش، ورزش، تبلیغات، سینما، تئاتر، هنر و رسانه ها، گردشگری، آثار باستانی و... . در دسته بندی دیگر، تما می این تعریف ها در دو گروه کلی نگر و ذهنیت نگر جای گرفته است. یک. دیدگاه کلی نگر: در این دیدگاه، فرهنگ بر کلیت روش های زندگی مردم دلالت دارد و آن کل پیچیده ای است که شامل دانش، اعتقادات، هنر، اخلاق و روحیات، حقوق، آداب و رسوم و هرگونه توانایی، قابلیت و عادت هایی می شود که به وسیله انسان به عنوان عضوی از جامعه کسب می شود. از نمونه های این دیدگاه می توان به تعریف ادوارد تایلور ( (Tylorاشاره کرد. او که برای نخستین بار واژه فرهنگ را به مفهوم مردم شناسی آن به کار بست، در کتابش ـ فرهنگ ابتدایی ـ فرهنگ یا تمدن را مجموعه پیچیده ای می شمارد که دربرگیرنده «دانستنی ها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی دیگری است که انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست می آورد.» (وثوقی، نیک خلق، /116) دو. دیدگاه ذهنیت نگر: این دیدگاه، فرهنگ را به عنوان مجموعه ای از دانش و اعتقادات قلمداد می کند که مردم از طریق آن، ادراکات و تجربیات خود را نظم بخشیده، تصمیم گیری می کنند و فرهنگ، شیوه عمل برای مردم است. ( ابراهیمی، طاهری، /37)از میان تعریف های پیش گفته، آنچه را با دیدگاه دینی دارای قرابت بیشتر می توان دانست، دیدگاه فرانگر در تقسیم نخست و دیدگاه کلی نگر در بخش بندی دوم است. زیرا در ادبیات دینی و قرآنی، هر چند واژه های نو پدید اجتماعی و سیاسی که در مرور زمان و به پیروی از یافته های معنای جدید زاده می شوند، یابیده نمی شود. لکن با توجه به این مطلب که دین و آموزه های وحیانی و پیامبران که حامل پیام دینی بوده اند، داعیه دار بر اندازی طرح نو در زندگی انسان ها بوده و به سویه های مختلف حیات انسان و سعادت آن نظر داشته اند، می توان گفت ادیان و از جمله دیانت اسلامی، دارای فرهنگ ویژه و نگاه ویژه نسبت به چیستی فرهنگ است که با سایر فرهنگ ها و تعریف های فرهنگی دارای وجوه متفاوت و احیاناً مشترک است. آن دسته از آیات قرآنی که حوزه رسالت و اهداف انبیا، گستره آموزه های دینی و محتوای کتاب های آسمانی را تبیین می کنند، می توانند ناظر به تبیین چیستی فرهنگ دینی قلمداد شوند. مانند: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاس) (حدید/25)«ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان ( شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری می کند، بی آنکه او را ببینند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.» (ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ * وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ * أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون) (بقره/5-2)«آن کتاب باعظمتی است که شکی در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است. (پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب [آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان می آورند؛ و نماز را برپا می دارند؛ و از تمام نعمت ها و مواهبی که به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند. و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پشین) نازل گردیده، ایمان می آورند و به رستاخیز یقین دارند.آنان بر طریق هدایت پروردگارشان اند؛ و آنان رستگارانند.» از این آیات و آیات مشابه و همانند آن در فهم نخست چنین بر می آید که اولاً پیامبران الهی حامل رسالت و داعیه دار ساختن و تربیت فرد و برپا کردن جامعه جدید با معیار ها، شرایط و ویژگی هایی بوده اند؛(...وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط)،(ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِین). این ویژگی ها و وضعیت جدید، همان است که در زیر مجموعه تعریف های پیش گفته از فرهنگ جای می گیرد. ثانیاً، چنین می توان دریافت که فرهنگ در نگره دینی، ساحت وسیعی از باورها، رفتارهاـ ایمان به خداوند، تقوا، دادن زکات و برپا داشتن نمازـ، روش ها ـ برپا کردن قسط و داد اجتماعی و آراسته شدن به آرایه عدالت فردی و اخلاقی ـ، عادت ها ـ تداوم ارتباط بندگی و عبودیت با خدا و حفظ خلق یاری گرانه و عدالت خواهانه با خلق ـ، دانستنی ها و فراورده های مادی و معنوی ـ انفاق به نیازمندان و کاربست تدبیر های عینی و رفتاری در جهت نظم اقتصادی و سمت و سو دادن رفتار ها بر پایه ایمان و باور داشت به وجود روز واپسین که مبتنی بر رفتار های امروزین است ؛(وَبِالآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُون)ـ یک جامعه را در بر می گیرد و نیز اینکه نظام فکری و اعتقادی هر جامعه مهم ترین عنصر فرهنگی آن به شمار می رود؛ (ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ... یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ... وَبِالآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُون). نگاه کوتاهی به تاریخ صدر اسلام، نشانگر آن است که پیامبر گرا می اسلام (ص) در مواجهه با فرهنگ جاهلی، نخست به فر هنگ سازی دینی و گذار از فرهنگ جاهلی پرداخت و به اعتراف تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان، بینش، گفتار، کردار، خلق و خوی و به کوتاه سخن، همه فرهنگ مردم را سامان نو بخشید.بر پایه مجموع آنچه آمد می توان در تعریف فرهنگ از منظر دین و قرآن چنین گفت:«فرهنگ عبارت است از کیفیت یا شیوه زیست بایسته و فعالیت انسان ها در حیات مادی و معنوی که مستند به وحی، طرز تعقل سلیم و احساسات تصعید شده آنان در حیات معقول تکاملی باشد.» گونه های فرهنگ در هر فرهنگ، دو زمینه جدا از هم وجود دارد: یکی فرهنگ مادی (material culture) و دیگری فرهنگ غیر مادی یا فرهنگ معنوی. 1. فرهنگ مادی فرهنگ مادی، آن بخش از عناصر فرهنگی را در بر می گیرد که قابل لمس، اندازه گیری، ارزیابی و مقایسه است. اشیای مادی، ابزار کار، وسایل صنعتی، کشاورزی، عکاسی، موسیقی، آموزشی و وسایل و لوازم خانه که در زندگی روزمره کاربرد دارد؛ مانند لباس، کیف، قندان، اتومبیل، هواپیما، مسکن، تلویزیون و به طور کلی، هر آنچه از فرهنگ که جنبه مادی دارد، جزء فرهنگ مادی به شمار می رود.فرهنگ مادی در واقع مشتمل بر کلیه دستاوردهای مادی یا تکنولوژیک هر جامعه است. 2. فرهنگ معنوی فرهنگ معنوی، در برگیرنده اموری است که جنبه کیفی دارند و معیار ثابتی برای اندازه گیری آنها وجود ندارد؛ به سخن دیگر، هر آنچه مادی نیست، فرهنگ معنوی است؛ آثار ادبی، هنری، فکری، آداب و رسوم، سنت ها، اخلاقیات، معتقدات، باورها، آموزش و پرورش و در مجموع، صنایع معنوی یک جامعه، جزء فرهنگ معنوی آن جامعه به شمار می رود. قرآن و نسبت فرهنگ معنوی و مادی جامعه بین جنبه های مادی و معنوی فرهنگ، کنش های متقابلی وجود دارد؛ تغییر یکی موجب تغییر دیگری خواهد شد. بعضی از جامعه شناسان عقیده دارند که این دگرگونی، از اشیای مادی و ابزار فیزیکی فرهنگ آغاز می شود و سپس تأثیر آن گسترش می یابد و جنبه معنوی فرهنگ را در بر می گیرد. (ا.ح. آریان پور، /462-459)«اگ برن» می گوید:«نیرویی تغییر دهنده در اشیاء نهفته است؛ زیرا سرعت تغییرپذیری آنها از اندیشه ها بیشتر است و ممکن است که اندیشه ها از تأثیر این تغییرات رهایی یابند، وگرنه موجب اختلال در نظام اجتماعی خواهد شد.» (وثوقی، نیک خلق،/127) وی برای تأیید نظریه خود، وضع آموزش را مثال می زند که همواره با پیشرفت صنعت و تکنیک همراه بوده است. اما تردیدی نیست تغییراتی که در تکنیک و ابزار کار پدید می آید، محصول تفکر و اندیشه انسان است. بدیهی است که اندیشه های مترقی و خلاق انسان، سبب تغییر در شرایط مادی می گردد. بنابراین، تأثیر جنبه های معنوی و غیرمادی فرهنگ را در جنبه های مادی فرهنگ، نمی توان از نظر دور داشت.اصالت فرهنگ معنوی و تأثیرگذاری آن بر جنبه های مادی فرهنگ را در این آیات مبارکه از قرآن می توان دید: (... إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ...) (رعد/11)«خداوند سرنوشت هیچ قو می (و ملتی) را تغییر نمی دهد، مگر اینکه آنان آنچه را درخودشان است تغییر دهند.»(ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَهً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ) (انفال/53)«این، بدان سبب است که خداوند هیچ نعمتی را که به گروهی داده، تغییر نمی دهد، جز آنکه آنها خودشان را تغییر دهند.» مفهوم روشن هر دو آیه شریفه در نسبت سنجی میان بخش مادی و معنوی فرهنگ، آن است که فرهنگ معنوی و دریافت ها و باور های درونی و نوع نگاه انسان ها و جوامع بشری به تحولات تاریخی، تفسیر وی از هستی، پدیدار ها و...، اساس و شالوده رفتار ها و فراورده های مادی، (هنر، ادبیات، معماری، سنت های عرفی و...) و بازتاب هایی از فرهنگ معنوی است. اما از آنجا که جنبه های مادی و معنوی فرهنگ، هر دو از جمله پدیده های اجتماعی هستند و پدیده های اجتماعی، تأثیر متقابل بر یکدیگر دارند، از این روی، نمی توان تغییراتی را که در پدیده های فرهنگی- اجتماعی- اقتصادی- روی می دهد، با عامل یگانه و مشخصی تبیین کرد، بلکه در وقوع یک فرایند، زنجیره ای از علت ها دست در دست هم می نهند. بدین سان باید گفت در پاره ای زمینه ها ممکن است تغییرات فکری (یا تغییرات کیفی)، یعنی جنبه معنوی فرهنگ، سبب تغییر در تکنیک شود و تکنیک که خود محصول اندیشه انسان است، به نوبه خود به عنوان عاملی جدید، سبب تغییرات فکری افراد در جامعه گردد. (شایان مهر، /271)از آنجا که در عنوان این بررسی دو واژه «آسیب» و «ماهوی» به کار رفته است، پیشاپیش نیازمند آن است که مراد از معنای این دو واژه بیان گردد تا وفاق و درک مشترک از بحث بین پژوهنده و خوانندگان محترم به وجود آید. مفهوم «آسیب» آسیب شناسی (PATHOLOGY= علم بیماری ها و احتمالات) در اصل از واژه ها و اصطلاحات جامعه شناسی و به معنای مطالعه آسیب های وارد شده به جامعه و گروه های انسانی است. شیوع رفتارهایی چون خودکشی، اعتیاد، انحراف اخلاقی، دزدی و...، از انواع آسیب های اجتماعی تلقی می شوند. از همین روی، در دانش جامعه شناسی، کژروی، پدیده های اجتماعی و عللی که موجب آسیب های اجتماعی می شوند، مورد توجه قرار می گیرد و راه حل هایی در جهت پیشگیری از بروز آسیب ها ارائه می شود. (وثوقی، نیک خلق، /127) وانگهی که این واژه پسوند فرهنگ را به خود می گیرد، بدین معناست که بیماری ها، عوارض و اختلالات درون زا و بیرون زایی که فرهنگ را از کارکرد و اثر بخشی ساقط می کند، مورد بررسی و کندوکاو است. مفهوم «ماهوی» واژه ماهوی، برگرفته از ماهیت (اصطلاح فلسفی) و به معنای پرسش از گوهر اشیاء و چیستی حقیقت یک چیز است و آن گاه که در ترکیب «آسیب های ماهوی فرهنگ دینی» قرار می گیرد، بدان معناست که چه نوع آسیب هایی را می توان در فرهنگ جامعه شناسایی کرد که تصور می رود بر اساس و شالوده دین استوار گردیده است؛ حال آنکه به دلیل آن آسیب ها، فرهنگ آن جامعه با حقیقت، گوهر و چیستی دین تطابق و سازگاری ندارد و از آسیب هایی چون کاستی، پیرایه بندی و احیاناً وارونگی رنج می برد. امکان سنجی آسیب فرهنگی بررسی آسیب های ماهوی فرهنگی، دو پیش فرض را در متن خود نهفته دارد. یک: نخست اینکه فرهنگ برتر، پیراسته، مطلوب و آرمانی، منطبق با نیازها، سعادت و آرزوهای انسانی وجود دارد و ما آن را شناخته ایم، زیرا بدون در نظرداشت و رهیافت به یک مدل و الگویی که معیار سنجش و ارزش داوری باشد، نمی توان از آسیب سخن گفت. دوم اینکه فرهنگ، مقوله ای است قابل تغییر و تحول؛ و در این تحول، برخی از امور با فرهنگ مطلوب و مدل برتر، همسان و برابر و برخی نابرابر و ناهمسان (= آسیب) شمرده می شود. این آسیب ها بر دو دسته هستند: آسیب هایی که از بیرون یک نظام فرهنگی و از قلمرو بیگانه و اجنبی در حوزه فرهنگ مورد نظر رسوخ می یابد (= آسیب های بیرونی) و آسیب هایی که در درون خود فرهنگ زاده می شود و اندک اندک، کلیت و تمامیت نظام فرهنگی را دچار تحول و دگردیسی می کند و یا بخشی از آن را تغییر می دهد (= آسیب های درونی). از جمله تفاوت هایی که میان این دو گروه از آسیب ها می توان برشمرد، آن است که پیرایش و یا درمان گروه دوم و آسیب های درونی و ماهوی، بسی دشوارتر از گروه نخست است؛ زیرا آسیب های درونی، افزون بر آنکه دیریاب تر است، چون به رنگ فرهنگ و به مثابه شاخه و فرعی از سازه فرهنگی در می آید، طرفداران و مدافعانی را از همان آغاز با خود دارد که در برابر هرگونه اقدام آسیب زدایانه، مقاومت و ایستادگی از خود نشان می دهند. حال آنکه آسیب های بیرونی، زود یاب و عریان تر است و کمتر مورد حمایت اکثریت واقع می گردد، بر فرض که از سوی گروه اندک، مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرد، در کوتاه مدت نمی تواند جایگاه و مقبولیت عام یابد. از آن روی که اسلام به مثابه نظام فکری، اجتماعی و سیستم جامع نگر، خود، بنیانگذار فرهنگ و ارائه دهنده الگوی فرهنگی ویژه برای بشریت بوده و آن را برترین فرهنگ قلمداد کرده است، می توانیم مدل فرهنگی برتر را نظام فرهنگی بدانیم که بر شالوده اسلام پایه گذاری شده و با سرشت و فطرت انسانی سازگار و با روش جامعه سازی و مهندسی فرهنگی پیامبران الهی که مهندسان فرهنگ مطلوب دینی بوده اند، هماهنگی ماهوی داشته باشد. دو: همچنین، امکان سنجی آسیب ماهوی فرهنگ دینی بر این واقعیت و پیش یافته استوار است که در جامعه اسلا می، همه هنجارها و ارزش های جامعه دین مدار، برگرفته از دین است و این هنجارها وآموزه ها و روش های رفتاری، دارای اصول و قواعد ماندگار و کاربرد فرا زمانی است که گاه به گونه درست و برابر با حق و واقع و گاه نیز نادرست و غیر مطابق با واقع و حق، فهم می شود و یا چیزی بر آن افزوده و یا بخشی از آن نادیده انگاشته می شود و یا پاره هایی از آن تغییر موقعیت و منزلت می دهند. این همه، بدان معناست که دین در متن و درون خود امکان آسیب پذیری را دارد. اما بر مبنای آنان که می گویند برای دین که در قالب متون کتاب و سنت در اختیار بشر قرار دارد، ورای دریافت های افراد، واقعیت و حقیقتی نمی شود سراغ گرفت و به بیان دیگر؛ دین، ریسمان بی جهت است، (سروش، /19) نمی شود سلامت و یا آسیب درونی برای آن نسبت داد؛ زیرا در این مفروض، میان تما می رهیافت ها و دین، رابطه و نسبت این همانی است و هیچ یک از گزینه های پیش گفته در امکان آسیب پذیری درونی دین، مصداق پیدا نمی کند. چنان که از یک منظر دیگر نیز، امکان آسیب پذیری تما می فرهنگ ها منتفی می گردد و آن اینکه، فناوری جدید، تسهیل حمل و نقل و ارتباطات، مقدار زیادی از آنچه را که به عنوان فرهنگ بو می و یا دینی جوامع خاص شمرده می شد، نه تنها دستخوش تغییر کرده، بلکه باید تغییر دهد و فرهنگ واحد جهانی که در حال شکل گیری است، باید شکل بگیرد؛ و آن فرهنگی که توان و پتانسیل جهانی شدن را دارد و عقل جمعی بشری بدان دست یازیده و در میدان حیات و تجربه عینی نیز آزمون مثبت و موفق را از سرگذرانده، فرهنگ لیبرالیسم است. پیداست که در این فضا، گذشته از آنکه ثبات فرهنگی، امری است خلاف توقع و انتظار، تحلیل مسئله آسیب پذیری ماهوی دین، بررسی حکم بدون موضوع را می ماند. منابع و مآخذ 1. ا. ح. آریان پور؛ زمینه جامعه شناسی، چاپ یازدهم، شرکت سها می کتاب های جیبی، تهران، 1357ش. 2. ابراهیمی، علی - طاهری، محمدحسین؛ برنامه ریزی فرهنگی، اصل نخستین در مهندسی فرهنگی، مجموعه مقالات اولین همایش ملی مهندسی فرهنگی، چاپ اول، شورای عالی انقلاب فرهنگی، تهران، 1386ش. 3. الگار، حامد؛ درس گفته های حامد الگار، 4. دانیل بیتس – فرد پلاک؛ انسان شناسی فرهنگی، ترجمه محسن ثلاثی، چاپ اول، انتشارات علمی، تهران، 1375ش. 5. ریمون بودون و فرانسوا بوریکو؛ فرهنگ جامعه شناسی انتقادی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، چاپ اول، فرهنگ معاصر، تهران، 1385ش. 6. سروش، عبدالکریم؛ درک غریزانه دین، کیان، سال چهارم، ش 19. 7. شایان مهر، علیرضا؛ دایره المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، چاپ اول، انتشارات کیهان، تهران، 1377ش. 8. فرانک رابرت وای ولوئ؛ انسان شناسی فرهنگی، ترجمه علیرضا قبادی، چاپ اول، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، 1378ش. 9. نقوی، علی محمد؛ جامعه شناسی غرب گرایی، چاپ اول، امیرکبیر، تهران، 1362ش. 10. وثوقی، منصور- نیک خلق، علی اکبر؛ مبانی جامعه شناسی، بی جا، خردمند، 1370ش. سید حسین هاشمی