در حالی که نرخ باروری در ایران در حال کاهش است، نرخ باروری این سه کشور صنعتی یعنی انگیس، فرانسه و آمریکا در حال افزایش است. حال جای این سئوال است که اگر کاهش نرخ باروری امر پسندیده ای است و ایران به این خاطر باید موردتقدیر قرار گیرد، پس چرا کشور های پیشرفته که سازمان های بین المللی تحت نظارت همین کشور ها هستند، روال عکس ما را در پیش گرفتهاند؟؟
در حالی که نرخ باروری در ایران در حال کاهش است، نرخ باروری این سه کشور صنعتی یعنی انگیس، فرانسه و آمریکا در حال افزایش است. حال جای این سئوال است که اگر کاهش نرخ باروری امر پسندیده ای است و ایران به این خاطر باید موردتقدیر قرار گیرد، پس چرا کشور های پیشرفته که سازمان های بین المللی تحت نظارت همین کشور ها هستند، روال عکس ما را در پیش گرفتهاند. شاید گفته شود آن ها پیشرفته هستند و توانایی افزایش جمعیت را دارند، ولی ما هنوز پیشرفته نشدهایم و باید نرخ باروری را کاهش دهیم، اما قطعا این حرف اشتباه است؛ چراکه تمام کشور هایی که در حال حاضر پیشرفته هستند در زمانی که در حال رشد و صنعتی شدن بودند - در حدود 100 سال قبل - دارای نرخ باروری و نرخ رشد جمعیت بالایی بودند؛ و به طور کلی هیچ کشوری با جمعیتی سالخورده و رو به زوال نمی تواند پیشرفت کند و ما نیز از این قاعده مستثنا نیستیم.
همزمان با صنعتی شدن کشور های توسعهیافته، افزایش رفاه و سلامت در این کشور ها تغییرات گسترده اجتماعی را به وجود آورد. یکی از مهمترین اتفاقاتی که در این کشور ها رخ داد که تا پیش از این در هیچ دوره ای رخ نداده بود، کاهش تمایل عمومی برای فرزندآوری بود. عوامل مختلفی دست به دست هم دادند تا نرخ باروری در این گونه کشور ها به شدت اُفت کند. در اواخر دهه 60 میلادی و اوایل دهه 70 میلادی بود که بسیاری از کشور های غربی و توسعه یافته از آینده جمعیتی کشورشان دچار نگرانی شدند. محققان با تحلیل های علمی به این نتیجه رسیدند که در صورت عدم تغییر در روند کاهش باروری، ساختار جمعیتی این کشور ها در چند دهه آینده دچار سالخوردگی جمعیت خواهد شد.
هرچند دولتمردان این کشور ها در تلاش بودند از سیاست مهاجرپذیری برای جبران نیروی کار و عواقب سالخوردگی جمعیتشان بهره ببرند، اما این بار از تغییر ترکیب نژادی جمعیتشان دچار نگرانی شدند. مجموعه این نگرانی ها آن ها را به این نتیجه رساند که با اِعمال سیاستهایی، مردم را تشویق به افزایش تعداد فرزندانشان بکنند. این دولت با اتخاذ سیاست های حمایت از فرزندآوری (Child benefit) در جهت افزایش باروری برآمدند، ولی با توجه به این که پایین بودن نرخ باروری در این کشور ها نهادینه شده بود افزایش آن بسیار سخت و به آهستگی صورت گرفت.
به عنوان نمونه در قاره اروپا علیرغم اجرای سیاستهای تشویقی، پاره ای از عوامل باعث از دست رفتن جمعیت ملی برخی از کشورها شده که عدم اعتقاد به خانواده و فرزند آوری در آنها ریشه دوانده و یا اینکه وضع معیشتی فرزندآوری را توام با ریسک کرده است.
نیم قرن پیش جمعیت شناسان در اروپا در تفاسیر خود از نظریه گذار جمعیتی ، مرحله پایانی گذار جمعیتی را سقوط جمعیتی بیان کردند. 5 دهه افت باروری (طی سالهای 2000-1950) در اروپا و همچنین اثر گذاری ضعیف سیاستهای تشویقی زاد و ولد موجب شد که بعد از سال 2000 بخوبی علائم و نشانه های سقوط جمعیتی اروپا هویدا شود.
شواهد و قرائن جمعیت شناختی نشان میدهد، سقوط جمعیتی اروپا مشتمل بر دو وجه در هم تنیده جمعیتی است، یکی کاهش تعداد و حجم جمعیت های بومی و ملی و دیگری افزایش روز افزون و مستمر مهاجرین خارجی.
مرکز جمعیت شناسی دانشگاه وین در سال 2010 فهرست کشورهای اروپایی که طی دوره 2010-1990 بیشترین حجم جمعیت ملی خود را از دست داده اند، اعلام کرده است. کشورهایی چون بلغارستان، بوسنی و هرزگوین، استونی و لتونی نزدیک به 15 درصد و نیز اوکراین و رومانی نزدیک به (10درصد) از جمعیت ملی را از دست داده اند، البته بسیاری از کشورهای دیگر هستند که رقمی بین 1 تا 10درصد کاهش جمعیت داشته اند.
در مقابل بسیاری از کشورهای اروپایی تعداد ذخیره مهاجرتی شان به تدریج در حال افزایش است و مهاجرین خارجی در حال تبدیل شدن به گروه های اثرگذار در تحولات اقتصادی، اجتماعی اروپا هستند، بر اساس آمارهای سازمان بین المللی مهاجرت، ذخیره مهاجرتی کشورهای چون استرالیا 25 درصد، کانادا 20 درصد، فرانسه 5/8 درصد و لوگزانبرگ 2/36 درصد در سال 2007 بوده است، با چنین شواهد جمعیتی می توان گفت که اروپا در آستانه نوعی سقط جمعیتی در هزاره سوم میلادی است. تلاش های سیاست مداران اروپایی برای ترمیم ساختمان سنی جمعیتی از دهه 1970 آغاز شد، اما شاخص ها و آمارهای جمعیتی نشان میدهد که این سیاست ها تا حدود زیادی بیتأثیر بوده است.
لذا برخی از کشورهای اروپایی با اتخاد سیاستهای باز مهاجرتی و تکثرگرایی فرهنگی تلاش نمودهاند، تا حدود زیادی به ترمیم ساختار جمعیتیشان بپردازند. برخی از جمعیت شناسان اروپایی از این پدیده تحت عنوان گذار سوم جمعیتی اروپا یاد کردهاند و معتقد هستند، مهاجرتهای بین المللی ساختار اجتماعی، فرهنگی جوامع اروپایی را دستخوش دگرگونی های اساسی می کند.
در کشورهای دیگر سیاست هایی نظیر مشوق مالی برای بچه داری، ساعات کار منعطف برای مادران، تسهیلات مراقبت از کودکان، مرخصی با پرداخت حقوق برای مادران و حتی پدران اتخاذ شده است.
کشورهای پیشتاز کنترل جمعیت پشیمانند
در رابطه با مسئله جمعیت در سایر کشورها باید به سه نکته زیر توجه کرد:
1. کشورهایی که پیشتاز کنترل جمعیت بودند، پشیمانند. البته به اصل این قضیه که کسی در دنیا (در یک کشور اروپایی) تصمیم به کاهش جمعیت گرفته باشد و حالا پشیمان باشد، شک وجود دارد.
چون به نظر می آید که جمعیت به طور طبیعی کاهش پیدا کرده است. یعنی سیاست های تدوینی تحدید نسل فقط برای کشورهای جهان سوم پیاده شده است. اما در کشورهای غربی تغییر سبک زندگی منجر به کاهش جمعیت شده و اینکه دولت ها سیاست های کاهش جمعیت را اتخاذ کرده باشند، محل تردید است.
در هر صورت اگر هم این کار را کرده باشند فعلاً پشیمان هستند. نکته مهم اینکه تا الان کسی در این سیاست موفق نبوده است که بخواهیم بگوییم بصورت جدی توانسته افزایش جمعیت بدهد. به عبارت دیگر برگرداندن روند رشد جمعیت به سمت افزایش کار بسیار دشواری است و این مسئله برای ما زنگ خطر مهمی است.
2. نخست وزیر ترکیه حداقل سه فرزند را برای قدرتمند شدن ترکیه ضروری می داند. ایشان طی مصاحبه ای در 2-3 سال گذشته چنین مسئله ای را ابراز داشتند. او خوب فهمیده است که الان جمعیت عامل قدرت است. همانطور که می دانید هم اکنون قدرت های اقتصادی جهان در حال تبدیل شده به قدرت های جمعیتی هستند و قبلاً اینگونه نبوده است.
در دهه اخیر برزیل و هند و چین در بازیگران جدید اقتصادی وارد شده اند، که اینها دارای پیام های شفافی است.
3. در فتنه سال 88 آقای برژینسکی گفته بود ایران را رها کنید، تغییرات جمعیتی، جامعه را به نفع ما رقم خواهد زد. اگر کسی بخواهد تحلیل سیاسی بکند این جمله بسیار گویاست.
به نظر می رسد سیاست گزاران جمعیتی بیش از پیش باید به عوامل تاثیر گذار در سیاستهای جمعیتی توجه کنند . چرا که تجربه نیم قرنی اروپا نشاندهنده این است که غفلت از این عوامل موجبات شکست کامل سیاستهای جمعیتی را فراهم می آورد.
منبع:رجانیوز