حقاً باید اذعان کرد نفاقی که در دو سال گذشته با آن روبرو بودیم و هستیم، نفاقی بسیار غلیظ و پیچیده است. نفاقی که برنامه نمایشی اش رفتن به منزل شهدا و جانبازان است، اما مواضعش در برابر دشمن، صد در صد برخلاف منش و سیره شهداست. نفاقی که بلافاصله پس از باج دادن به دشمن و باز کردن راه نفوذ او در کشور، به زیارت امام معصوم (ع) می رود. با این وجود باید گفت هرچند انسان منافق در اکثر موارد در مواجهه با مردم سعی در پوشاندن نفاقش دارد، اما سنت خداوند بر این قرار گرفته که در بزنگاهها و برخی مواضع حسّاسِ مورد امتحان الهی، انسان منافق از دو طریق «قول» و «فعل» شناخته شود: «أَوَلا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ؛آیا آنها(منافقان) نمی بینند که در هرسال یک یا دوبار آزموده می شوند.» (توبه/126) بنابراین اینگونه نیست که منافق همواره بتواند بی اعتقادیش به اسلام و انقلاب را پنهان کند و هیچگاه شناخته نشود. منافق را می توان در عرصه های حسّاس امتحان الهی، از یکی از راههای پیش گفته شناخت. قرآن کریم در برخی آیات مربوط به منافقین به تصویرپردازی از آنها در لحظات حساس پرداخته است. با تأمل در آیات قرآن کریم درمی یابیم که یکی از آن عرصه های امتحان الهی که جریان نفاق درونش را آشکار می کند، هنگامی است که موجودیت این جریان به خطر می افتد.
هرچه بیشتر از زمان جمع بندی مذاکرات هسته ای می گذرد، 2 جریان تأثیرگذار داخلی و خارجی، آن روی چهره خود را بیشتر و بیشتر نمایان می سازند: «جریان نفاق» که راه نفوذ دشمن را هموار می کند و «دشمن خارجی» و بطور مشخص آمریکا. پیش از این پیرامون چگونگی طراحی خداوند برای آشکار شدن چهره واقعی دشمن در طول دو سال گذشته مقالاتی نوشتیم؛ اما موضوع این نوشته بررسی عملکرد و مواضع جریان نفاق در ماههای اخیر است.
هرچه بیشتر از زمان جمع بندی مذاکرات هسته ای می گذرد، 2 جریان تأثیرگذار داخلی و خارجی، آن روی چهره خود را بیشتر و بیشتر نمایان می سازند: «جریان نفاق» که راه نفوذ دشمن را هموار می کند و «دشمن خارجی» و بطور مشخص آمریکا. پیش از این پیرامون چگونگی طراحی خداوند برای آشکار شدن چهره واقعی دشمن در طول دو سال گذشته مقالاتی نوشتیم؛ اما موضوع این نوشته بررسی عملکرد و مواضع جریان نفاق در ماههای اخیر است.
غلیظ ترین نفاق پس از انقلاب اسلامی
حقاً باید اذعان کرد نفاقی که در دو سال گذشته با آن روبرو بودیم و هستیم، نفاقی بسیار غلیظ و پیچیده است. نفاقی که برنامه نمایشی اش رفتن به منزل شهدا و جانبازان است، اما مواضعش در برابر دشمن، صد در صد برخلاف منش و سیره شهداست. نفاقی که بلافاصله پس از باج دادن به دشمن و باز کردن راه نفوذ او در کشور، به زیارت امام معصوم (ع) می رود. با این وجود باید گفت هرچند انسان منافق در اکثر موارد در مواجهه با مردم سعی در پوشاندن نفاقش دارد، اما سنت خداوند بر این قرار گرفته که در بزنگاهها و برخی مواضع حسّاسِ مورد امتحان الهی، انسان منافق از دو طریق «قول» و «فعل» شناخته شود: «أَوَلا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فی کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ؛آیا آنها(منافقان) نمی بینند که در هرسال یک یا دوبار آزموده می شوند.» (توبه/126) بنابراین اینگونه نیست که منافق همواره بتواند بی اعتقادیش به اسلام و انقلاب را پنهان کند و هیچگاه شناخته نشود. منافق را می توان در عرصه های حسّاس امتحان الهی، از یکی از راههای پیش گفته شناخت. قرآن کریم در برخی آیات مربوط به منافقین به تصویرپردازی از آنها در لحظات حساس پرداخته است. با تأمل در آیات قرآن کریم درمی یابیم که یکی از آن عرصه های امتحان الهی که جریان نفاق درونش را آشکار می کند، هنگامی است که موجودیت این جریان به خطر می افتد.
رسوایی تدریجی جریان نفاق
حال باید گفت این روزها نیز یکی از همان عرصه های حسّاسی است که جریان نفاق در حال رسوا شدن است و دیگر نمی تواند آن روی خود را پنهان نگه دارد. این روزها جریان نفاق، عملاً خطوط قرمز نظام را به هیچ می انگارد و رسماً برخلاف مواضع رهبر انقلاب سخن می گوید و رفتار می کند. رهبری به صراحت از مصلحت ارائه لایحه هسته ای به مجلس سخن می گوید، و افرادی به صراحت به مصلحت نبودن آن را بیان می کنند. رهبری به صراحت بازدید از مراکز نظامی را ممنوع می کند، و افرادی به صراحت آن را زیر پا می گذارد. رهبر انقلاب به صراحت نسبت به نتیجه مذاکرات اظهار بدبینی می کنند و افرادی به صراحت نسبت به آن اظهار خوشبینی می کنند، رهبر انقلاب به صراحت مذاکرات هسته ای را پایان یافته می دانند و افرادی به صراحت بیان می کند که هنوز پایان نیافته است؛ رهبر انقلاب به صراحت از اینکه جوانان حزب اللهی به اسم افراطی کوبیده می شوند، انتقاد می کنند و افرادی باز هم نام اقلیت تندرو برآنان می نهند و ... .
نفاق امروز، جریانی است که حیاتش وابسته به سرانجام رسیدن مذاکرات هسته ای و کرنش در برابر کدخداست؛ و برای حفظ موجودیت خود، به هرکاری دست می زند و ناچار از مخالفت علنی با مواضع صریح رهبر انقلاب است.
این روزها، همان روزهای بزنگاه و حسّاس است که توجه به «قول» و «فعل» برخی افراد و تطبیق آنها بر سخنان رهبر انقلاب، بهترین ملاک برای شناخت منافقین است.
این روزها آیات نفاق خواندنی تر شده اند
این روزها آیات نفاق در قرآن کریم خواندنی تر شده است و تفسیر عملی بسیاری از این آیات بعینه قابل مشاهده است. خداوند در سوره مبارکه نور اینگونه منافقین را رسوا می کند و ناهمگونی حرف و عملشان را به رخ می کشد: «وَ یَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْنا ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ ما أُولئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ * وَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ * وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ * أَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتابُوا أَمْ یَخافُونَ أَنْ یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ و مىگویند: به خدا و پیامبرش ایمان آوردهایم و اطاعت مىکنیم. پس از آن گروهى از آنان باز مىگردند. و اینان ایمان نیاوردهاند. * چون آنها را به خدا و پیامبرش خوانند تا میانشان حکم کند، بینى که گروهى اعراض مىکنند.* ولى اگر حق داشته باشند (و داورى به نفع آنان شود) با سرعت و تسلیم بسوى او مىآیند! * آیا در دلهاى آنان بیمارى است، یا شکّ و تردید دارند، یا مىترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟! نه، بلکه آنها خودشان ستمگرند!» (نور/ 50-47)
و در ادامه با تعریض به منافقین، مؤمنین واقعی را کسانی می داند که نه فقط در حرف بلکه در عمل نیز، مطیع ولیّ باشند: «إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ اللَّهَ وَ یَتَّقْهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ * وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ * قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ؛ سخن مؤمنان، هنگامى که بسوى خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داورى کند، تنها این است که مىگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم!» و اینها همان رستگاران واقعى هستند. و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهیزد، چنین کسانى همان پیروزمندان واقعى هستند! آنها با نهایت تأکید سوگند یاد کردند که اگر به آنان فرمان دهى، (از خانه و اموال خود) بیرون مىروند (و جان را در طبق اخلاص گذارده تقدیم مىکنند) بگو: «سوگند یاد نکنید شما طاعت خالصانه نشان دهید که خداوند به آنچه انجام مىدهید آگاه است!» بگو: «خدا را اطاعت کنید، و از پیامبرش فرمان برید! و اگر سرپیچى نمایید، پیامبر مسئول اعمال خویش است و شما مسئول اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد و بر پیامبر چیزى جز رساندن آشکار نیست!»» (نور/ 54-51)
استهزاء ولیّ با توجیهات تمسخرآمیز
خداوند در آیات دیگری از قرآن کریم به منافقینی اشاره می کند که وقتی در یکی از همان عرصه های مورد امتحان الهی، ضد ولایی بودن عملکردشان بطور واضح بر همگان آشکار می شود و هیچ پاسخ منطقی برای آن ندارند، اینگونه به توجیه آن می پردازند: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ؛ و اگر از آنها بپرسى («چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، مىگویند: «ما بازى و شوخى مىکردیم!»»(توبه/65)
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه شریفه می فرمایند: «جمله «لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ» با در نظر گرفتن سیاقى که دارد، و کلمه «إنما» که در آن هست دلالت دارد بر اینکه کارى بوده که از ایشان سر زده و تا اندازهاى به رسول خدا (ص) ارتباط داشته و عملى قابل رؤیت بوده که بیننده را به سوء ظن وامیداشته، و منافقین نمىتوانستهاند با عذر و بهانه آن را توجیه کنند، مگر اینکه بگویند داشتیم بازى مىکردیم و قصد دیگرى نداشتیم.» (ترجمه تفسیر المیزان؛ ج9؛ ص447)
ایشان همچنین در ادامه، هدف منافقین از این پاسخ را استهزاء خدا و رسول می دانند. و به همین دلیل نیز از جانب پیامبر (ص) پاسخ می شنوند: «قُلْ أَبِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ * لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکُمْ؛ بگو: «آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره مىکردید؟! (بگو:) عذر خواهى نکنید (که بیهوده است چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید.» (توبه/66- 65)
به عبارت دیگر زمانیکه منافقین، آشکارا و از سر ناچاری، به مخالفت علنی با ولیّ برمی خیزند، به عذرآوردن و توجیهات مسخره روی می آورند. این پاسخ منافقین صدر اسلام، خواننده عزیز را به یاد توجیه این روزهای برخی افراد پیرامون عبور از خطوط قرمز نظام نمی اندازد؟ آن روز می گفتند: «درحال بازی و سرگرمی بودیم» و امروز می گویند: «تشریفاتی بود!»؛ یک بار دیگر آیه را بخوانید: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ؛ و اگر از آنها بپرسى («چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، مىگویند: «ما بازى و شوخى مىکردیم!»» اصولاً عذرآوردن و بهانه تراشی و توجیهات مسخره منافقین، زمانی است که مخالفتشان با فرامین ولیّ علنی شده و برای جلوگیری از رسوایی، راهی جز این برایشان باقی نمانده است. نمونه دیگر زمانی است که پیامبر اکرم (ص) رسماً و صریحاً دستور جهاد داده است، اما منافقین که با شرکت در جهاد موجودیتشان را در خطر می بینند، آشکارا از دستور ولی سرپیچی کردند و به عذرتراشی های غیرمنطقی روی می آورند و در جهاد شرکت نمی کنند. خداوند در این باره می فرماید: «یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکُمْ؛ هنگامى که بسوى آنها (که از جهاد تخلّف کردند) باز گردید، برای شما عذر می آورند؛ بگو: «عذرخواهى نکنید، ما هرگز به سخن شما ایمان نخواهیم آورد!» (توبه/94)
این روزها بازار توجیه و عذر تراشی منافقین در سرپیچی علنی از دستورات صریح رهبر انقلاب داغ است. کافی است صحنه سیاسی کشور را خوب به تماشا بنشینیم. منافقین روزهای آخر پنهان کاریشان را می گذرانند... .
شبیر فیروزیان