گفت وگوی نغز و ژرف امام رضا(ع) با مخالفان، به ویژه عالمان یهود و نصارا، زرتشتی، صابئی، متکلّمان نامدار و دیگران، که با پیشنهاد مأمون عبّاسی برگزار گردید، بسیار شنیدنی و مثال زدنی است. ایشان از راه گفتوگو و مناظره، به مقابله با مخالفان پرداختند و سؤالات و چالش های زندیقان و اشکالات دگراندیشان در حوزه عقاید اسلامی و شیعی را پاسخ گفتند....
مناظره با دانشمند یهودی
امام رضا(ع) در باره نبوت پیامبر اسلام (ص) و دلایل اثبات آن با عالم یهودی به مناظره پرداختند. آن حضرت در این زمینه، افزون بر پیشگوئی کتاب مقدس یهودیان، به همان دلیلی استناد کردند که عالم یهودی برای اثبات نبوت حضرت موسی(ع) به آن استناد جست.
1 – پیشگوئی تورات در باره پیامبر اسلام: حضرت رضا(ع) در پاسخ به درخواست عالم یهودی برای اثبات نبوّت حضرت محمّد(ص) بر اساس کتاب مقدّس آنان به فرازی از تورات استناد کردند که دارای قراین روشنی بود و به خوبی بر مدعای آن حضرت دلالت می کرد; از جمله فرمودند: آیا می دانی که حضرت موسی(ع) به بنی اسرائیل وصیت کرد: پیامبری از میان برادرانتان به سوی شما خواهد آمد، او را تصدیق کنید و به سخنانش گوش فرا دهید؟ هنگامی که عالم یهودی وجود این بشارت را در تورات تأیید کرد، حضرت فرمودند: آیا بنی اسرائیل برادرانی غیر از بنی اسماعیل دارند؟ و آیا از میان فرزندان اسماعیل(ع)پیامبری جز حضرت محمّد(ص) مبعوث شده است؟ دانشمند یهودی به هر دو پرسش، پاسخ منفی داد. این فقره مورد استناد حضرت، که با اندکی تفاوت در چند جای عهد قدیم و جدید آمده، در نسخه های کنونی آن نیز موجود است. از جمله در اعمال رسولان، 3: 22 آمده است:
موسی به اجداد گفت که خداوند، خدای شما، نبی ای مثل من از میان برادران شما برای شما
برخواهد انگیخت. ( و نیز ر.ک: تثنیه، 18:15و 18:18ـ19)
بدون شک، فراز یاد شده،آمدن پیامبری را بشارت می دهد که اولا «همانند موسی» است و ثانیاً، از میان «برادران بنی اسرائیل» خواهد بود. برخی از دانشمندان یهود، پیامبر یاد شده را بر یوشع،([7]) مسیحیان پروتستان بر حضرت عیسی(ع) و مسلمانان بر پیامبر اکرم(ص) تطبیق کرده اند. مسلمانان با شرح بسیاری از ویژگی های یکسان حضرت موسی(ع) با حضرت محمّد(ص) از یک سو، و تفاوت حضرت عیسی(ع) و یوشع با حضرت موسی(ع)در ویژگی های یاد شده، پیامبر اکرم(ص)را مصداق آن پیامبر موعود می خوانند.([8])
برای ارزیابی درست این سه دیدگاه و چگونگی انطباق «آن نبی» بر پیامبر اکرم، لازم است دو ویژگی یاد شده برای وی با استناد به خود کتاب مقدّس مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. بر همین اساس باید گفت:
الف. مهم ترین ویژگی نبوّت حضرت موسی(ع)داشتن کتاب آسمانی و آوردن شریعتی مستقل و خاص است. بنابراین، یک پیامبر تنها در صورتی می تواند همانند او باشد که حتماً این ویژگی را داشته باشد، در حالی که یوشع و هیچ یک از پیامبران بنی اسرائیل ادعا نکرده اند که همانند وی بوده و شریعتی خاص آورده اند. همه آنان پیرو شریعت حضرت موسی(ع) بودند. از سوی دیگر، خود کتاب مقدّس، یوشع را معاصر موسی(ع) و جانشین آن حضرت معرفی می کند.([9]) بنابراین، وی نمی تواند همان پیامبر موعود باشد; چراکه آمدن وی در «آینده» خواهد بود. گزارش انجیل یوحنّا نیز این معنا را تأیید می کند; چراکه نشان می دهد یهودیان دست کم تا زمان حضرت یحیی(ع) منتظر ظهور این پیامبر موعود بودند، در حالی که یوشع نبی چند قرن پیش از یحیی بوده است.حتی بر اساس گزارش اناجیل، حضرت عیسی(ع) نیز شریعت مستقلی نیاورد. او مأموریت داشت همان شریعت موسی(ع) را اجرا و تکمیل نماید:
گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم; نیامده ام تا باطل نمایم، بلکه تا تمام کنم. پس هر که یکی از این احکام کوچک ترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم نماید او در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود; اما هر که به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان، بزرگ خوانده خواهد شد.([10])
ب. از سوی دیگر، فرازهایی از عهد جدید نشان می دهند که کاهنان یهود در عصر حضرت عیسی(ع) نیز پیامبر یاد شده را غیر از مسیح می دانستند:
و این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم، کاهنان و لاویان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستی که معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم. آن گاه از او سؤال کردند: پس چه، آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم. آیا تو آن نبی هستی؟ جواب داد که نی.([11])
حضرت یحیی معاصر حضرت عیسی(ع) و اندکی پیش از وی مبعوث شد. یهودیان در پی شناخت ماهیت وی، کاهنانی را نزد وی فرستادند، ولی او خود را پیامبری غیر از مسیح، الیاس و «آن نبی» معرفی کرد. مفسّران کتاب مقدّس عبارت «آن نبی» را اشاره به همان پیامبری می دانند که در سفر «تثنیه» (باب 18) حضرت موسی(ع) وعده داده بود([12]) و آن پیامبر در میان یهود، چنان معروف بود که اشاره کوتاه «آن نبی» برای انتقال آن کافی بود. برخی گفته اند: آنان منتظر پیامبری بوده اند که سرور انبیا و بزرگ ترین آنان بوده است.([13]) از سوی دیگر، بدون شک انتظار یک پیامبر بزرگ، مسئله بسیار مهمی بوده است و اگر کاهنان و برگزیدگان مرکز یهودیت آن زمان (اورشلیم) عقیده نادرستی در این باره داشتند، باید حضرت یحیی آنان را متوجه خطایشان می کرد، نه اینکه خطای آنان را تأیید نماید. بنابراین، اگر مراد از «آن نبی» مسیح باشد، باید حضرت یحیی می گفت: آن دو یکی هستند، نه اینکه بگوید: من آن نیستم.([14])
از گزارش های دیگر عهد جدید نیز برمی آید: بشارت آمدن «آن نبی» به گونه ای در میان یهود روشن و پذیرفته شده بود که آنان هنگام ظهور حضرت یحیی(علیه السلام) دچار اختلاف شدند. گروهی وی را همان نبی و گروهی دیگر غیر آن خواندند.([15])
ج. افزون بر آنچه گفته شد، به صورت جدلی می توان در پاسخ مسیحیان گفت: بر اساس الهیّات رایج آنان، تفاوت های زیادی بین حضرت موسی و عیسی(ع)وجود دارد، و به دیگر سخن، حضرت عیسی(ع) نه یک پیامبر، بلکه خدای مُجَسَّد خوانده می شود که هیچ انسانی با وی قابل مقایسه نیست.([16])
2. دلیل نبوت موسی(ع) و دلالت آن بر نبوت پیامبر اسلام(ص): دانشمند یهودی در پاسخ امام رضا(ع) درباره چگونگی اثبات نبوّت حضرت موسی(ع) به معجزاتی از قبیل شکافتن دریا، اژدها شدن عصا در دست وی، بیرون آوردن ید بیضا و جاری ساختن چشمه آب از سنگ با زدن عصای خود، استناد کرد. امام رضا(ع)با پذیرش این معجزاتِ حضرت موسی(ع) پرسید: آیا هر کس در تأیید ادعای نبوّت خویش معجزه بیاورد، او را تصدیق می کنید؟ عالم یهودی گفت: خیر، فقط در صورتی می پذیریم که معجزاتی همانند معجزات حضرت موسی(ع) بیاورد. امام فرمودند: پس چگونه به نبوّت پیامبران پیش از موسی(ع) ایمان دارید، در حالی که هیچ کدام از آنها معجزات یاد شده برای حضرت موسی(ع) را نیاوردند. دانشمند یهودی که در پاسخ حضرت رضا(ع) درمانده بود، با تغییر حرف خود، گفت: اگر کسی معجزاتی بیاورد که فراتر از قدرت افراد عادی باشد، تصدیق نبوّت او لازم است. در این هنگام، حضرت رضا(ع) با اشاره به زنده شدن مردگان، شفای کور مادر زاد و بیماران مبتلا به پیسی به دست حضرت عیسی(ع)و زنده شدن پرنده گلین با دم مسیحایی آن حضرت پرسیدند: پس چرا نبوّت او را تصدیق نمی کنید؟ وقتی عالم یهودی گفت: می گویند که وی چنین کارهایی می کرده است، ولی ما که آن را ندیده ایم، امام پرسیدند: مگر معجزات حضرت موسی(ع) را به چشم خود دیده اید؟ آیا جز این است که افراد مورد اطمینانی آنها را دیده و نقل کرده اند و با اخبار متواتر به شما رسیده است؟ معجزات حضرت عیسی(ع)هم توسط افراد مورد وثوقی دیده شده و در قالب اخبار متواتر گزارش شده است، پس چرا نبوّت او را تصدیق نمی کنید؟ درباره حضرت محمّد(ص)نیز این مسئله صادق است. بر اساس اخبار متواتر، آن حضرت نزد هیچ آموزگاری درس نخواندند و چیزی نیاموختند، ولی به رغم امّی و درس ناخوانده و مکتب نرفته بودن، کتابی آوردند که درباره سرگذشت پیامبران و اقوام گذشته و نیز درباره آینده سخن گفته است. پس چرا نبوّت او را نمی پذیرید؟ عالم یهودی، که جوابی نداشت، محکوم شد و سکوت اختیار کرد.([17])
در این گفتوگو، هرچند امام رضا(ع) به صورت صریح و آشکار به هیچ کتاب مقدّسی استناد نجستند، ولی اشاره نکردن ایشان به گزارش این معجزات در کتاب مقدّس، به دلیل آن است که این مسئله به عنوان یک واقعیت و حقیقت مسلّم تاریخی و دینی، برای هر یک از پیروان ادیان ابراهیمی پذیرفته شده بود و یا دست کم از آن آگاهی داشتند و باید بر اساس منطق و استدلال خود، آن را می پذیرفتند; زیرا معجزات یاد شده برای حضرت موسی و عیسی(ع) به ترتیب در عهد قدیم([18]) و جدید([19]) و به شکلی مبسوط گزارش شده است. قرآن نیز اصل آن معجزات را بدون اشاره به جزئیات پرداخته شده در عهدین، گزارش و تأیید می کند.([20])
[39])
برای دریافت متن کامل مقاله به آدرس زیر مراجعه کنید:
* دانش آموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد الهیات و معارف اسلامی