مهم ترین رکن نظام که دشمن نشانه رفته و درصدد تضعیف آن است رکن رکین ولایت فقیه است.طبق نظریه فوکویامادر نشست شیعه شناسی در اورشلیم، شیعه به مانند پرنده ای که دو بال دارد.بال سرخ که عاشورا وشهادت طلبی است وبال سبز که مهدویت وانتظاراست وزرهی دارد به نام ولایت فقیه که برای ضربه زدن به شیعه، ابتدا باید به ولایت فقیه ضربه واردکنیم.
ولایت فقیه مهم ترین یادگار امام خمینی (ره) ومهم ترین عامل عزت،استقلال ،کارآمدی و ضامن اسلامیت وجمهوریت نظام است.درهمه حکومت ها بخشی از خاک ایران به بیگانگان واگذار شده به ویژه در دوره قاجاریه،آخرین نمونه آن کشور بحرین است که در رژیم پهلوی از ایران جدا شد.تنها درعصر ولایت فقیه است که حتی یک وجب از خاک این سرزمین به دست دشمن نیفتاده است.بعد از واقعه تنباکو بود که دشمن به نقش بی بدیل مراجع و فقهای اسلام پی برد وپس از آن درصدد تخریب وتضعیف مرجعیت و فقاهت برآمد. درپای هیچ قراداد ننگینی امضای علمای اسلامی دیده نمی شود.
ولایت فقیه به معنای زمامداری فقیه عادل باکفایت درامور دینی ودنیوی امت است.ولایت فقیه نشات گرفته از حاکمیت مطلق الهی بوده ویک مساله فقهی مستحدث و نوظهورنیست بلکه بزرگان زیادی چون شیخ مفید،سیدمرتضی،شیخ طوسی،شیخ کلینی،شیخ صدوق، علامه حلی، ملااحمدنراقی،محمدحسن نجفی صاحب جواهرالکلام و... به اثبات آن پرداخته اند.
متفکران اسلامی دلایل متعددی را برای اثبات ولایت فقیه ذکر کرده اند.ازمنظر حضرت امام خمینی (ره) دلایلی که مبین اثبات امامت ائمه اطهار(علیهم السلام) است ،برای اثبات ولایت فقیه کافی است وکسی که ولایت فقیه را خوب تصور کند قطعا تصدیق خواهد کرد.برخی ازدلایلی که برای اثبات ولایت فقیه اقامه شده اند عبارتند از:
1-جامعیت وجاودانگی اسلام وحاکمیت صالحان:اسلام، دینی جامع است.زیرا ازجانب خدا آمده تا انسان ها را به سعادت وخوشبختی دنیا وآخرت رهنمون سازد.لذا درهمه شئون زندگی فردی واجتماعی دخالت دارد.اسلام برای نیل انسان به سعادت وکمال،متکفل تبیین همه ابعاد زندگی انسانی اعم ازسیاسی،اجتماعی،اقتصادی،عبادیو...است.یکی ازمحورهای عمده تبلیغ دشمن ،طرد جامعیت دین بوده است.درحالیکه این مساله نزد مسلمانان امری بدیهی به شمار می رود.اسلام، آیینی جاودان وهمیشگی است؛احکام وقوانین اسلام به مقتضای فطرت بشر بوده وتا قیامت بقا و دوام دارد.چنین نیست که قوانین دین ویژه عصر وزمانی خاص باشد. جامعیت وجاودانگی احکام اسلام ،مستلزم اجرا وتشکیل حکومت است.وضع قانون به تنهایی کافی نیست عمل به احکام مالی،دفاعی،قضایی،جزایی وقوانین دیگراجتماعی-سیاسی جز درسایه تشکیل حکومت میسرنیست.تامل در زندگی پیامبر(ص) وائمه(ع) موید این مطلب است. به اقتضای حکم عقل،مجری حکومت باید شخصی اگاه به قوانین وملتزم به رعایت کامل وظایف دینی باشد.پس آن گاه که معصوم درمیان مردم بود،عقل حکم به لیاقت او برای این مقام می کند واکنون که جامعه ازفیض وجود معصوم محروم است،باید افرادی عهده دار این امر شوندکه ازجهت علم به قوانین الهی ،تقوا،عدالت و التزام عملی بر آن ،شبیه ترین مردم به معصومین باشند و ولی فقیه مصداق این عنوان است.
2-ولایت فقیه، مقتضای لطف الهی:حکومت در جامعه امری ضروری استوحکومت صالح در رشد وتعالی جامعه نقش تعیین کننده دارد.لطف وحکمت الهی اقتضا می کندکه آنچه در ایجاد زمینه رشد جامعه و طردعوامل گمراهی موثر است دراختیار بشر قرار گیرد. درعصرحضور،به مقتضای لطف وحکمت الهی،ولایت براموال ونفوس مردم به امامان معصوم –که از جانب خداوندمنصوب شده اند-واگذارشده است.اما درعصرغیبت،یا باید خدای متعال ازاجرای احکام اجتماعی- سیاسی اسلام صرف نظر کندویا باید اجرای آنرا به کسی که در حد نازل تری از امام معصوم قرار داشته و اصلح از دیگران وبرخوردار از علم وتقوا ومدیریت است،واگذار نماید؛از این رو فقهای عادل در عصرغیبت،مسئولیت رهبری سیاسی واداره حکومت اسلامی را علاوه برمسئولیت بیان احکام برعهده دارند.
3-ولایت فقیه مرتبه نازله حکومت معصوم (ع):حکومت ایده آل ومطلوب در اسلام،حکومتی است که امامان معصوم(ع) متکفل اجرا وتامین سعادت مادی ومعنوی جامعه شوند.درعصرغیبت که تحصیل مصلحت لازم،درحدمطلوب وایده آل میسور نیست ومردم از مصالح ومحاسن حکومت معصوم محرومند،بایدنزدیکترین مرتبه به حدمطلوب را تامین کرد؛یعنی جامعه باید حکومت کسی راکه به امام معصوم (ع) نزدیک تر است ،پذیرا شوند.این اقربیت در سه امرتجلی می یابد:یکی علم به احکام اسلام(فقاهت) دوم تقوا وسوم کارآمدی درمقام مدیریت جامعه،دربردارنده بصیرت سیاسی واجتماعی،آگاهی ازمسائل بین المللی ،شجاعت دربرخورد بادشمنان وتبهکاران،حدس صائب و...است . پس کسی که بیش از دیگران واجداین شرایط است،بایدزعامت وامامت امت را برعهده گیرد وجامعه را به سوی کمال سوق دهد.طبعاتشخیص وکشف چنین فردی برعهده خبرگان خواهد بود و بدیهی است که مصداق آن تنها فقیه میباشد.
برخی از استدلال های نقلی برای اثبات ولایت فقیه عبارتند از:
1-روایتی که شیخ صدوق نقل می کند که پیامبر اکرم(ص) فرموده اند:اللهم ارحم خلفائی،قیل یا رسول الله و من خلفائک؟ قال:الذین یاتون من بعدی و یرون عنی حدیثی وسنتی" خدایا جانشینان مرا رحمت فرست.پرسیدند:یا رسول الله جانشیان تو کیانند؟فرمودند:آنان کسانی هستند که که می آیند و حدیث وسنت مرا نقل می کنند. از اینکه روایت مطلق است و درآن قید خاصی برای جانشین ذکر نشده، استفاده می شود که فقها در همه شئون پیامبر(ص)جانشین آن حضرت می باشند.
2-توقیع شریف که مرحوم صدوق در اکمال الدین،از اسحاق ابن یعقوب نقل می کند که حضرت ولی عصر(ارواحنافداه)در پاسخ وی به خط مبارکشان مرقوم فرمودند:"اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم وانا حجه الله علیهم". در رخدادهایی که اتفاق می افتد ،به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان حجت من بر شمایند ومن حجت خدا بر آنان. روشن است که مرا از "حوادث واقعه" در این حدیث ،صرف بیان احکام نیست،بلکه حوادث وپیشامدهای اجتماعی است.زیرا رجوع به فقها دراحکام ،امری بدیهی است.جمله "فانهم حجتی علیکم "بر این نکته دلالت می کند که فقیه ،همه شئون امام معصوم را درجامعه اسلامی دارد ومردم موظفند دستورهای او را اطاعت کنند ومخالفت با وی مخالفت با امام معصوم شمرده می شود.
3-مقبوله عمر ابن حنظله که ازامام صادق (ع) نقل شده است:"...ینظران من کان منکم ممن قد رویحدیثنا ونظر الی حلالنا وحرامنا وعرف احکامنا فلیرضوا به حکما،فانی قد جعلته علیکم حاکما" مردم باید دقت کنند وازبین فقهایی از شما که احادیث ما را روایت می کنند ودرحلال وحرام ما به دقت واجتهاد می نگرند واحکام ما را می شناسند،توجه کنند وباید آنان را به عنوان حاکم بپذیرند،فقیهی را انتخاب کنند واو را در میان خود حکم قرار دهند ؛چرا که من او را بر شما حاکم قرار دادم. این حدیث بیانگر آن است که فقها از سوی معصومین(ع) به عنوان حاکم تعیین شده اند.کسانی که حکم آنان را رد کنند حکم خدا را رد کرده اند.ولایت فقیه ،ولایت خدا برمردم و حاکمیت دین درجامعه است.محدوده اختیارات فقیه ومعصوم ، از آن جهت که حاکم جامعه اسلامی اند ،یکسان است.این همان ولایت مطلقه فقیه است.یعنی همه اختیاراتی که لازمه اداره مطلوب جامعه است،فقیه جامع الشرایط داراست. ولایت مطلقه فقیه ،حاکمیت قانون وفقه اسلامی است.مطلقه انگاشتن اختیارات فقیه ،منافاتی با حکومت قانون ندارد،زیرا حکومت بر مبنای ولایت فقیه ،حکومت خودمدارانه شخصی نیست.حاکم اسلامی در حیطه اختیارات و ولایتی که دارد،وظیفه حفاظت از اسلام را برعهده دارد.بنابراین معقول نیست که حق تغییر اصول دین واحکام آن را داشته باشد. ولایت مطلقه فقیه یک اصطلاح فقهی است وهرگز به معنای حکومت مطلقه ودر نتیجه نفی هرگونه ضابطه ومحدودیت در اعمال ولایت از سوی فقیه نیست وباید درچارچوب اسلام ومتناسب با احکام اسلام باشد.
اطاعت از ولایت فقیه،اطاعت از امام زمان(ع) واطاعت از امام زمان(ع) اطاعت از خداست.بعدازانقلاب اسلامی،توطئه هاوفتنه هایی که به وجود آمده ی کی ازآنهاکافی بودتایک نظام راساقط کند.درجنگ تحمیلی،درگیریهای قومی،بحرانهای سیاسی،تحریمهای اقتصادی،قتلهای زنجیرهای،قضیه ی کوی دانشگاه،فتنه88و....مهمترین عامل عبورازبحرانهاولایت فقیه بوده وثابت شده که مدل ولایی بهترین مدل حکومتی در دوران غیبت است.