پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله به جبرئیل فرمود: اى جبرئیل! حقیقت «توکل» بر خدا چیست؟ گفت: دانستن اینکه مخلوقات(غیرخدا)، نه ضررى مىرسانند نه نفعى، نه چیزى مىدهند، نه مانع چیزى مىگردند، باید از مخلوقاتش مأیوس گشت وقتى بنده به این درجه رسید، آنگاه براى غیر خدا کار نمىکند و قلبش به بیراهه نمىرود و از غیر او نمىهراسد و به غیر او دل نمىبندد، این است معناى توکل».
معنى توکل تکیه کردن بر خدا و اعتماد در تمامى امور زندگی و توجه نداشتن به وسایل ظاهری است...
آیا بهتر از خدا سراغ داریم؟
حالا که چنین است، پس چرا تکیهات را به خداى خود قرار نمىدهى؟ آیا از خداى خود بهترى سراغ دارى؟ آیا داناتر، تواناتر و مهربانتر از خدا سراغ دارى؟ کسىکه خداوندى چنین بخشنده و مهربان دارد، چرا به دیگرى دل بندد و به دیگرى جز او تکیه داشته باشد؟
پروردگارا! تو دل ما را قوى دار که فقط امیدمان تو باشى. در هر خطرى بگوییم یا الله و درهر وسوسه شیطانى بگوییم: یا رب.
بر خدا توکل کنید اگر مؤمن هستید.
شیطان را با متوکلین چکار؟
اگر قوت قلبت را به پروردگارت قرار دادى، اگر اهل توکل شدى، شیطان به دلت راه پیدا نمىکند. همان مثالى که قبلا ذکر شد، خیمه سلطنتى که برافراشته باشد، سگ پاسبان، بیگانهها را از این بارگاه طرد مىکند؛ اما اگر کسى با سلطان آشنایى داشته باشد، تا از بیرون صدا زد اى صاحب خیمه! این سگ مرا آزار مىرساند، نهیب قهرش او را دور مىکند.
بلى اگر کسى با صاحب این عالم وجود ربطى پیدا کرد، دل به او خوش داشت؛ یعنى بر او توکل کرد، راستى استعاذهاش حقیقت دارد و شیطان را با او راهى نیست.
ترسى بر دوستان خدا نیست
انسان، دشمن زیاد دارد. در هر مقامى که باشد تا برسد به سر منزل مقصود نزد پروردگار توانا(134). این همه دشمن را طرد کردن آسان نیست. یگانه راهش توکل بر خداست. تو تکیهات را قوى کن و تنها اعتمادت به خدایت باشد، هیچ ترسى بر تو نخواهد بود:
به درستى که دوستان خدا نه ترسى برایشان است و نه اندوهنا کند(135).
بدبخت کسى است که بىتکیه و بىسرپرست باشد. پناهى نداشته باشد. مانند کاهى است که به هر نسیمى متحرک مىشود و به این طرف و آن طرف کشانده مىگردد و تا شیطان هلاکش نکند، رهایش نمىسازد. برعکس، قوى کسى است که به قوى مطلق تکیه داشته باشد. عمرى از ما گذشته مبادا از توکل بىبهره باشیم.
لزوم توکل بر خدا در تمام عقبات
چنانچه در دنیا در برابر هر شدت و خطرى باید به خدا تکیه داشته باشى، پس از مرگ، عقباتى که در پیش دارى، همه جا به رب خود تکیه کنى. آنکه همه شؤونت به اوست و از اوست، همه کاره خودت گردانى. در قبر، برزخ، مواقف قیامت، همه و همه تکیهات کسى باشد که تو را به این جاها آورد. از هیچ به وجودت آورد و سر تکاملى تو را از مبدأ تا معاد سرپرستى فرمود: و ما توفیقى الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.
توحید در توکل
انه لیس له سلطن على الذین ءامنوا و على ربهم یتوکلون(136).
توکل و تکیه مؤمن تنها به خداست بر خدا توکل کنید اگر ایمان آوردهاید(137). لازمه توحید این است که توکل هم تنها به او شود. از هیچکس و هیچ چیز نترسد جز از خدا و به هیچکس و هیچ چیز هم امید نداشته باشد جز به خدا.
اگر توحیدش درست باشد هیچ وقت از فقر نمىترسد. این ترسهایى که سد راه مىشود، از ضعف ایمان است وگرنه مؤمن از هیچ حرفى و پیشامدى متزلزل نمىشود؛ چون قوت قلب و تکیهاش فقط خداست.
خلاصه، نتیجه توحید در افعال، توحید در خوف و رجا و توکل و سایر جهات است.
اینکه باید مؤمن اهل توکل باشد، امر عقلى است. عقلا واجب است که به خدا توکل کرد؛ چون کارها همه به دست خداست، پس تکیه هم باید بر خدا باشد و این هم حقیقت لازم دارد، نه اینکه به زبان تنها بگوید: بر خدا توکل کردم(138). یا: کارم را به خدا واگذار نمودم(139). حال و قلب مىخواهد. دل انسان است که متوکل مىشود و گفتیم که از علم و حال و عمل پیدا مىشود. اساس توکل علم است و حقیقتش که نتیجه عمل است، حال مىباشد و آثارش عمل است.
راهکارهاى اهل توکل شدن
حقیقت توکل چیست و چکار باید کرد تا متوکل شد؟
توکل از ماده وکالت است. وکالت دو طرف دارد: موکل و متوکل علیه. کسىکه وکیلى براى خودش مىگیرد، به او موکل و متوکل مىگویند؛ چنانچه آنکه را وکالت داده و به او تکیه مىکند وکیل و متوکل علیه نامند.
خدا را وکیل بگیر و کار خودت را به او واگذار کن، نه دیگرى: ...فاتخذه وکیلا(140).
توکل بر خداوند چند درجه دارد. از جمله آنکه در همه کارهایت به خداوند توکل کنى و هر پیش آمدى که برایت اتفاق افتاد از او راضى باشى و بدانى که خداوند جز خیر و سعادت برایت مقدر نمىکند، و از خیر خواهى و فضل و بخشش درباره تو کوتاهى نمىکند. و بدانى که در این کار نیز خداوند خیر تو را در نظر داشته است. پس با تفویض آنها به خداوند بر او توکّل کن و در همه اینها و غیر اینها به او اعتماد داشته باش (8)
پس حقیقت توکل اکتفا و اعتماد بر خداست